پست های خنده دار
نوشته شده توسط :

 یه شب قرار بود با دوستام بریم بیرون. به شوهرم گفتم من ساعت 12 خونه هستم. قول میدم.


اون شب نفهمیدم چه جوری وقت گذشت مشروب هم خورده بودم ساعت 3 بود که رسیدم خونه.

 

 

همچین که درو باز کردم ساعت دیواری شروع کرد: کوکو…کوکو….کوکو


یهو یادم افتاد شوهرم ممکنه بیدار شده باشه واسه همین منم 9 دفعه دیگه گفتم: کوکو کوکو….کوکو………….کوکو


خیلی به خودم افتخار کردم که این راه حل رو پیدا کرده بودم در این حالت مستی.. 3تاساعت 9 تام من میشه ساعت 12

 

 

صبح روز بعد شوهرم پرسید چه ساعتی اومدی دیشب؟


گفتم 12 اومدم. اونم اصلا به نظر عصبانی نیومد.

 


بعدش گفت: ما یه ساعت نو لازم داریم.


پرسیدم: چرا؟


گفت: آخه دیشب ساعت 3 دفعه گفت کوکو…کوکو..کوکو…بعد گفت:اه 4تا کوکوی دیگه کرد. بعدش گلوشو صاف کرد 3تا کوکوی دیگه. بعد خندید 2تا کوکوی دیگه.آخرشم پاش گرفت به میز خورد زمین.

 

.





:: موضوعات مرتبط: , ,
:: برچسب‌ها: جوک جدید , جوک های جدید , جوک جدید2016 , جوک جدید2017 , جوک های جدید2017 , بزرگترین وبلاگ سرگرمی ,
:: بازدید از این مطلب : 627
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: