شوخی های پیامبر(ص) با یاران
نوشته شده توسط : دلقک افسرده

 

می دانستم عسل دوست دارید

نُعَیمان، یکی از یاران با وفای پیامبر بود . او مردی شوخ طبع و بسیار خنده رو بود .

روزی نعیمان از بازار می گذشت که چشمش به بادیه نشینی افتاد که عسل می فروخت .

نعیمان، آن مرد را با عسلش به خانه پیامبر برد و عسل را از آن مرد گرفت و به یکیاز خادمان

پیامبر داد تا آن را به پیامبر برسانند و به مرد نیز گفت که منتظر باشد تا پولش را بگیرد.

پیامبر(ص) چنان اندیشید که نعیمان، عسل را به عنوان هدیه آورده است. بعد از مدتی که

گذشت، بادیه نشین، درِ خانة پیامبر را زد و گفت : « اگر پول آن را ندارید، عسل مرا بدهید ».

همین که پیامبر، متوجّه شدند که ظرف عسل هدیه نبوده است، فوراً پول آن را به مرد دادند . ب

عد که نعیمان، خدمت پیامبر رسید، پیامبر به او فرمودند : « چه چیز باعث انجام دادن این کار شد؟».

نعیمان در جواب گفت : « می دانستم که عسل دوست دارید، به همین خاطر، آن مرد را با عسلش

به خانه شما راهنمایی کردم». سپس حضرت به او خندیدند و چیزی به او نگفتند و بعدها گهگاه نُعَیمان را

که می دیدند، به شوخی می گفتند : « آن بادیه نشینْ کجاست تا پول هدیه اش را از ما بگیرد ؟»، یا

می فرمودند : « نعیمان ! کاش بادیه نشینی می آمد و ما را با سخنش شاد می کرد!».7

پیرها به بهشت نمی روند

پیامبر(ص) به پیرزنی که دربارة بهشت از آن حضرت می پرسید، فرمود : « پیرزنان به بهشت نمی روند ».

بلال، آن پیرزن را گریان دید و به پیامبر، خبر داد . پیامبر فرمود : « بلال ! سیاهان هم به بهشت نمی روند » .

بلال هم در بیرون مجلسِ پیامبر و در کنار آن پیرزن، به گریه نشست . عباس عموی پیامبر، خبر داد .

پیامبر فرمود : « عمو جان ! پیر مردها هم به بهشت نمی روند ؛ امّا بمان تا بشارتت بدهم » .

سپس آن دو را هم فرا خواند و فرمود: «خداوند، پیر زنان و پیرمردان و سیاهان را به زیباترین شکل،

برمی انگیزد و اینان جوان و نورانی می شوند و آن گاه، به بهشت، وارد می گردند».8

همان که کلّه ای در چشمش هست ...

بانویی به خدمت پیامبر خدا رسید . پیامبر از او سؤال کرد که همسر کدام یک از مسلمانان است

. زن، پاسخ داد که : فلان کس . پیامبر پرسید : «همان که سفیدی ای در چشمش هست؟».

زن، برافروخته پاسخ داد : نه، ای پیامبر خدا ! چشم همسر من سالم است . پیامبر خندید

و فرمود : « چرا رنجیده شدی؟ مگر کسی هست که در چشمش سفیدی نباشد؟».

 

 

منابع

1. مکارم الأخلاق، طبرسی( نقل از : درس هایی از زندگی پیامبر نور و

رحمت، مهدی حائری تهرانی، قم: بنیاد فرهنگی امام مهدی(ع)، ص 42 ) .

2. نهج الفصاحه، حدیث 160 .

3. غرر الحکم و درر الکلم، حدیث 1503 .

4. وقایع الأیام، ج 3 ص 69 .

5 . بحار الأنوار، ج 16، ص 295 .

6 . الخزائن، ملا احمد نراقی ( نقل از: 1001 داستان از زندگانی امام علی(ع)،

محمّد رضا رمزی اوحدی، انتشارات سعید نوین ).

7. بحار الأنوار، ج 16، ص 294 .

8 . همان، ص 297 .

9. همان، ص 296 .

 




:: موضوعات مرتبط: , ,
:: برچسب‌ها: شوخی های پیامبر با یارانش , شوخی های ائمه با دیگران , شوخی های پیامبر با خوشاوندان , شوخی های امامان با یکدیگر و دیگران , شوخی های پیامبر ,
:: بازدید از این مطلب : 931
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: